یکی بود …

یکی نبود …

بدجوری هم نبود…

هر روز…

این عشق یکطرفه را طی میکنم…

یکبار هم تو گامی بدین سو بردار…

نترس…!

جریمه اش با من!

قبول نیست،

.

دیگر با تو بازی نخواهم کرد!

.

اکنون

... .

مدتهاست منتظرم

که بیایی

و مرا پیدا کنی،

اما تو

همچنان، چشم گذاشته ای !!!

می ترسم از آن روزی که بغض آسمان بترکد و من تنهای تنها زیر باران قدم بزنم...

بدون دستهای تو...

هی فلانی زندگی شاید همین باشد یک فریب ساده و کوچک.آن هم از دست

عزیزی که زندگی را جز برای او وجز با او نمی خواهی !

کفرم را که در می آوری ، ایمانم به عشق بیشتر میشود !

هیچی…

مثل یک عطر اشنا

عمق فاجعه رو

نمی کوبه تو مغزت…!!!

هزاران دستـــــــم به سویم دراز شود !!!

پــــــــس خواهم زد…

تنــــــــــها …

تمنای دستان تـــــــــــو را دارم …

خوشبختـی ﺍصـلا چـیز پیچـیدﻩ و ﻣﺒﻬــﻢ و دﻮﺭی نیـست!

خوشبختـی یـعـنـی

.

.

آن کـسـی کـه تــو ﻋــاﺷﻘـش شــدﻩ ﺍی! 

بسلامتی اونی که عزیزم شد…

اما من عزیزش نشدم…

نوش…

بگو تمام تـــــــــو مال مــــن است

دلــــــــم میخواهد حســـادت کنم به خـــــــودم…

سر به هوا نیستم

امــــــــــــا...

همیشه چشم به آسمان دارم

حال عجیبی ست

دیدن همان آسمان که

“شاید “تــــــــــــو

دقایقی پیش

به آن نگاه کرده ای…!!!!

هیچ قــــطاری از این اتــــاق نمی گذرد

من اینجــــا نشسته ام

و با همین سیـــــ ـگار

قــــطار می آفرینم

نمی شنـــوی …!؟

سرم دارد سوتــــــ ــ ـ می کشد …

خدایا امشب خیلی خسته ام….

فردا صبح بیدارم نکن….