دوستت دارم.... اين تعارف نيست زندگي من است...
زندگیم بدون تو...تو از قبله من گرفتی خدا رو...کجایی ببینی یه شب حال مارو؟کجایی... |
باور كن ، دستامو باور كن وسوسه ی عاشق شدن اسم تو هر اسمی كه هست باور كن اسممو باور كن باور كن هميشه باور كن کمی تا قسمتی ابریست چشمان تو انگاری سوارانی که در راهند میگویند می باری تو را چون لحظه های آفتابی دوستت دارم
مبادا شعله هایم را به دست باد بسپاری مبادا بعد از آن دیدارهای خیس و رویایی مرا در حسرت چشمان ناز خویش بگذاری زمستان بود و سرمایی تنم را سخت می لرزاند و من در خواب دیدم در دلم خورشید می کاری هوا سرد است و نعش صبح روی جاده می رقصد عطش دارم بگو: کی بر دلم یک ریز می باری…. این شعـــر ها را باید گذاشـــت درِ کــــوزه ؛ و آبــشان را خــورد ... وقــتی هنــوز عـــرضه ندارنـد ، تــــــــو را عــاشق کـــنند...
من دیـــــــــــوانه نیستم ... من فقط یک جــــــور خـــــاص که دیگـــــران نمیتوانند ... تـــــــو را دوست دارم...
وقـتــی دلتنگ تـــو مــی شـــوم .. وقــتــی عـطـر تـنـتــــ را مـیخـــواهــــم .. مـن بــه بـــاد هــــم الـتـمـاس مـــی کــــنـم .. خــــــدا کـــه جـــاي خـــــود دارد ! ... چه ساده لوح اند آنان که می پندارند ، عکس تو را به دیوار های خانه ام آویخته ام و نمیدانند که من دیوار های خانه ام را به عکس تو آویخته ام !
گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم! ببرم بخوابانمش! لحاف را بکشم رویش! دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم! حتی برایش لالایی بخوانم، وسط گریه هایش بگویم: غصه نخور خودم جان! درست می شود!درست می شود! اگر هم نشد به جهنم… تمام می شود… بالاخره تمام می شود…!!!
در ثــانـیـه هـای بـودنـت می مـانــم در فـصـل شـکـسـت خـوردنـت می مـانــم یــک سـال نـه ، ده ســـــــال چـه فـرقـی دارد تــا لــحــظــه دل ســپــردنــت می مــانـــم
باید خودم را ببرم خانه... باید ببرم صورتش را بشویم... ببرم دراز بکشد... دلداریش بدهم,که فکر نکند... بگویم نگران نباش,می گذرد...
باید خودم را ببرم بخوابد...
"من" خسته است...!!!
|